خدای من

خدای من

چه شبِ سردیست ، امشب

گیر کرده ام در این تنهایی وسوسه انگیز

امشب چقدر محتاجم پا به پای دلم بیایی!

و من ، با صدای قدمهایت آرام شوم

خودخواهیست؟ آری میدانم

تو معبودی و من ...

و من هیچ

ولی چه کنم ؟

دلم در تنگنای سینه دارد خفه میشود

بغضی راه فریادم را بسته

دوست دارم قدم بزنم ، تا صبح

در هوای زلالِ تو

نظرات 2 + ارسال نظر

مادر که نباشد نظم خانه بهم می خورد
باور نداری

علی : نجف
حسن: بقیع
حسین: کربلا
زینب: دمشق

السلام علیک ایتها الصدیقة الشهیدة

مهربانی ها پنج‌شنبه 14 اسفند 1393 ساعت 20:54

«حَسْبُنَا اللّهُ وَنِعْمَ الْوَکِیلُ، خدا ما را بس است و نیکو حمایت‌گرى است»

(آْل‌عمران/173)

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.