خدای بزرگ من
دستان کوتاه و بی جان مرا به دامن کبریاییت گره بزن
و مرا پر کن از زیستن .... لبریز کن از بی قراری و تب اه و زاری
************
خدایا چگونه فریادت بزنم ..چگونه بخوانمت
وقتی تو در درونم مرا به شکیبایی می خوانی
خدایا چون درختچه ای در بیابان خشکیده می مانم که تیغ های مزاحمش نمایانتر از همیشه باعث ازار هر رهگذری است .
بهترین باغبان باغ دل من ..بهاریم کن و باران زلالت را بر سرم بباران و مرا در دامن ابیت پناه ده
که مدت هاست از کودکیم به دور افتاده ام ...دست نوازشت را سخت محتاجم .
ای بهترین بهانه برای زیستنم ...
سخت دلتنگم .....دل تنگ و بی قرار و مسرور از این بی قراری
اما یاد معطرت جانم را عطر اگین می کند و مرا از تبعید گاه سرد به اغوش زلال و مهربانت فرا می خواند
ای خالق مهربان من :
در دریایی از اندیشه و عشق تو غوطه ورم و از اب های ارام اقیانوسی می ایم
که تمام فاصله را برایت پا زدم تا به ساحل خوشبختیم برسانی
و خوشی من غرق شدن در تو بود حال انکه نمی دانستم .
ای بهترین لغت لغت نامه کتابخانه زندگیم :
زخم های خستگیم جز با داروی تو درمان نمی یابد و من دوست دارم این خستگی را
ای همه درها به سوی تو باز و ای همه دست ها به سوی تو دراز
دستان کوتاه مرا به بلندای ماه خود برسان
خدایا مرا پر کن از بی قراری و لبریز کن از تب و اه زاری
خدایا اگر قلبم از عشق خالیست مرا خوش نوا کن چو مرغ قناری...........