یکی از آشنایان خواب شهید پلارک رو دیده بود
می گفت ازش تقاضای شفاعت کرده
شهید پلارک بهش گفته:
من نمی تونم شما رو شفاعت کنم
تنها وقتی می تونم شفیع شما باشم که نماز بخونید و بهش توجه داشته باشید
همچنین زبانتون رو نگه دارید
در غیر این صورت هیچ کاری از دست من بر نمی آید...
مزار شهید سید احمد پلارک در میان سی هزار شهید آرمیده در گلزار شهدا از ویژگی بارزی برخوردار است که باعث ازدحام همیشگی زائران مشتاق بر گرد آن میشود. تربت پاک این بسیجی شهید همیشه معطر به رایحه مشک است و این عطر همواره از مرقد او به مشام میرسد. کم نیستند کسانی که تنها به نیت زیارت این شهید عزیز به بهشت زهرای تهران و قطعه ۲۶ آن سر میزنند.شهید سید احمد پلارک در زمان جنگ در یکی از پایگاه های پشت خط به عنوان یک سرباز معمولی کار میکرد. او همیشه مشغول نظافت توالت های آن پایگاه بوده و همواره بوی بدی بدن او را فرا میگرفت. تا اینکه در یک حمله هوایی هنگامیکه او در حال نظافت بوده، موشکی به آنجا برخورد میکند و او شهید و در زیر آوار مدفون میشود.
بعد از بمب باران، هنگامیکه امداد گران در حال جمع آوری زخمیها و شهیدان بودند، با تعجب متوجه میشوند که بوی گلاب از زیر آوار میآید. وقتی آوار را کنار میزدند با پیکر پاک این شهید روبرو میشوند که غرق در بوی گلاب بود.هنگامیکه پیکر آن شهید را در بهشت زهرای تهران، در قطعه ۲۶ به خاک میسپارند، همیشه بوی گلاب تا چند متر اطراف مزار این شهید احساس میشود و نیز سنگ قبر این شهید همیشه نمناک میباشد بطوری که اگر سنگ قبر شهید پلارک رو خشک کنید، از طرف دیگر سنگ نمناک میشود.
خدای بزرگ من
دستان کوتاه و بی جان مرا به دامن کبریاییت گره بزن
و مرا پر کن از زیستن .... لبریز کن از بی قراری و تب اه و زاری
************
خدایا چگونه فریادت بزنم ..چگونه بخوانمت
وقتی تو در درونم مرا به شکیبایی می خوانی
خدایا چون درختچه ای در بیابان خشکیده می مانم که تیغ های مزاحمش نمایانتر از همیشه باعث ازار هر رهگذری است .
بهترین باغبان باغ دل من ..بهاریم کن و باران زلالت را بر سرم بباران و مرا در دامن ابیت پناه ده
که مدت هاست از کودکیم به دور افتاده ام ...دست نوازشت را سخت محتاجم .
ای بهترین بهانه برای زیستنم ...
سخت دلتنگم .....دل تنگ و بی قرار و مسرور از این بی قراری
اما یاد معطرت جانم را عطر اگین می کند و مرا از تبعید گاه سرد به اغوش زلال و مهربانت فرا می خواند
ای خالق مهربان من :
در دریایی از اندیشه و عشق تو غوطه ورم و از اب های ارام اقیانوسی می ایم
که تمام فاصله را برایت پا زدم تا به ساحل خوشبختیم برسانی
و خوشی من غرق شدن در تو بود حال انکه نمی دانستم .
ای بهترین لغت لغت نامه کتابخانه زندگیم :
زخم های خستگیم جز با داروی تو درمان نمی یابد و من دوست دارم این خستگی را
ای همه درها به سوی تو باز و ای همه دست ها به سوی تو دراز
دستان کوتاه مرا به بلندای ماه خود برسان
خدایا مرا پر کن از بی قراری و لبریز کن از تب و اه زاری
خدایا اگر قلبم از عشق خالیست مرا خوش نوا کن چو مرغ قناری...........