امام جماعت واحد تعاون بود
بهش می گفتند حاج آقا آقا خانی
روحیه عجیبی داشت
زیر آتیش سنگین عراق ، شهدا رو منتقل می کرد عقب
توی همین رفت و آمدها بود که گلوله مستقیم تانک سرش رو از تنش جدا کرد
چند قدمیش بودم
هنوز هم تنم می لرزه وقتی یادم میاد
از سر بریده اش صدا بلند شد: السلام علیک یا اباعبدالله...
سلام مریم خانم خیلی زیباست نوشته ای شما